خورشیدک


مغشوش

Posted in Uncategorized توسط خورشیدک در فوریه 2, 2010
Tags:

1-دردم میاد. هر روز ترس و امید. چی میشه؟ قراره چی بشه؟ این دفه هم مثل همیشه‌س؟ مثل دفه‌هایی که هیچ اتفاقی نمیفته یا مثل دفه‌هایی که زیادی اتفاق میفته و ترش می‌کنیم؟ من چی‌کار باید بکنم؟ چه‌جوری جلوشو بگیرم اگه … و چه‌جوری جلوش ببرم اگه … اصاً من چی‌کاره‌م؟ نکنه توهم زده‌م که حتماً باید یه کاری بکنم؟ ممکن بود منم جای اونا بودم؟ جراتشو داشتم؟ چرا جاشون نیستم؟ چرا هیچ کاری نمیکنم؟

 2-می‌ریم خونه یه دوست. چند تا دوست ایرانی دیگه هستن. همه مثه مان. مث همه‌ی وقتایی که بحث و بررسی داشتیم. مثه شبای انتخابات. راستی … تو کارام بنویسم که اون شبا رو بنویسم. گزارشش باید بمونه. می‌دونم همه نوشته‌ن. ولی مال هرکسی فرق می‌کنه …

3-گفتم برگه‌ی کارام. خدایا … چه‌قدر کار این تو نوشتم. کارای دراز مدت … میان مدت … کوتاه‌مدت … کارایی که هر روز باید انجام شه … کارایی که تو زندگی باید انجام شه. چرا انجام نمی‌شن پس؟ فقط آینه‌ی دقن. آخه اینا هر کدوم یه تخصصه!

 4-گفتم تخصص. چی‌کاره‌م من؟ یعنی چه‌جوریه که چی‌کاره بودنمو باید این تعیین کنه که کدوم یکی از 20 تا اپلای بهم پذیرش بده! کافیه بشینم فکر کنم و سعی کنم از تلاش هر لحظه‌م برای مثبت دیدن و مثبت بودن دست بکشم. خدایا من کجام؟ چی کار کردم؟ چی کار می‌خوام بکنم؟

 5-هر روز و هر شب منتظرم. من چی کار باید بکنم؟ چی کار؟ خواب می‌بینم که آزاد شده. همه‌چی حل شده و داریم با هم گپ می‌زنیم. شاید حتی یه پکم به سیگارش زدم! می‌گه درست شد. بد بود ولی گذشت … و من چه‌قدر سبک‌بالم.

 6-خسته‌م. عقبم. ناتوانم. می‌ترسم. خیلی می‌ترسم. از هر نظر. خودم. وضعیت. آینده. بقیه. بدترین چیزا میاد تو ذهنم و منو می‌ترسونه. نه. نمیشه چنین اتفاقی بیفته. دارم تلاش می‌کنم. هر لحظه برای خندیدن تلاش می‌کنم. برای نوشتن. برای بودن. برای مؤثر بودن. برای زنده بودن. برای مثبت دیدن. ببین … ناشکری نکن! 7-چه‌جوریه که این همه وقته آرزو دارم یکی دو ماه کاری جز کتاب خوندن نداشته باشم؟ اه. لعنتی. چی شد که این جوری شد؟ چی شد؟ حالا چی میشه؟

 چه واژه‌ها تلف شد / چه گریه‌ها هدر رفت / ستاره دربه‌در شد / هدهد شکسته‌پر رفت

باز یکی دست ما رو / خوند و شبو به هم زد / باز یکی اسم مارو / از لیست نور قلم زد

دوباره از سر خط / دوباره اول کار / دوباره زخم تازه / دوباره درد تکرار

خدایا. شکرت که هست. شکرت که تنها نیستم. شکرت.

پس‌نوشت: این نوشته محصول خلاصه‌ی هزار فکر باربط و بی‌ربط به هم است و به همان اندازه‌ی هزار فکر هرلحظه‌ام مغشوش و مضطرب. اگر سر در نیاوردید، اشکال از فرستنده است. بی‌خیال.